1. با خانومت داری از یه مغازه لباس فروشی دیدن می کنی و ایشون از یه لباس 250000 تومنی خوشش میاد: الف- زود با هم میرین تو مغازه و تمام حقوق یه ماهتو دو دستی تقدیم صاحب مغازه می کنی و تا آخر اون ماه غذاهای طبیعی از قبیل باد و نور و هوا و ... می خورین! ب- تا خانوم میاد اون لباسو نشونت بده خودتو به کوچه علی چپ میزنی انگار نه انگار که با تو بوده ! یه جوری مثل برق و باد از اونجا دورش میکنی و تا اون لباس از مد نیفتاده به اون منطقه بر نمیگردی! 2. با خانومت داری میری رستوران, موقعی که به رستوران می رسید: الف- مثل زن ذلیلا میری جلو و دو دستی درو براش باز میکنی که احتمالاً اونایی که از اونجا رد میشن فکر میکنن جنابعالی پادو تشریف دارید! ادامه مطلب, ...ادامه مطلب
چقدر این روزها... همه پاییز را بهانه کرده اند... یکی نیامدهاش را از پاییز میخواهد یکی آمدنهایی را در پاییز انتظار میکشد یکی مدام از نرسیدنهایش میگوید یکی از خش خش برگها آرامش میخواهد چقد پاییز کار دارد... برای تمام این بنده خداها…! فکر کن!! لابد با خودش میگوید زمستانی را رقصیده اندُ بهاری را روییدهاندُ تابستانی را لمیدهاند و حال که فصل خزان آمده فکر خستگیهاشان افتاده اند! خُب حق دارد پاییز دلگیر باشد… ,پاییز طلایی,پاییز تنهایی,پاییز شعر,پاییز صحرا,پاییز آمد,پاییز پدر سالار,پاییز آمد در میان درختان,پاییز در راه است,پاییز خیابان ولی عصر ...ادامه مطلب