برچسب : نویسنده : 5mardsafarbashd بازدید : 53 تاريخ : جمعه 19 بهمن 1397 ساعت: 19:59
برچسب : نویسنده : 5mardsafarbashd بازدید : 34 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 4:00
برچسب : نویسنده : 5mardsafarbashd بازدید : 38 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 4:00
برچسب : نویسنده : 5mardsafarbashd بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 22 فروردين 1397 ساعت: 15:36
درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد.
کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند.
کریم خان گفت: این اشاره های تو برای چه بود؟
درویش گفت: نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم.
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟ کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه میخواهی ؟
ادامه مطلببرچسب : نویسنده : 5mardsafarbashd بازدید : 58 تاريخ : چهارشنبه 22 فروردين 1397 ساعت: 15:36
برچسب : نویسنده : 5mardsafarbashd بازدید : 33 تاريخ : چهارشنبه 22 فروردين 1397 ساعت: 15:36
برچسب : نویسنده : 5mardsafarbashd بازدید : 28 تاريخ : چهارشنبه 22 فروردين 1397 ساعت: 15:36
عارفی سی سال، مرتب ذکر می گفت؛
استغفر الله
مریدی به او گفت؛
چرا این همه استغفار میکنی،
ما که از تو گناهی ندیدیم!
جواب داد؛
سی سال استغفار من به خاطر یک الحمدالله نابجاست!
*روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته
پرسیدم؛حجره من چه؟
گفتند حجره شما نسوخته،
ادامه مطلببرچسب : نویسنده : 5mardsafarbashd بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 22 فروردين 1397 ساعت: 15:36
شخص ثروتمندی خواست بهلول را در میان جمعی به مسخره بگیرد. به بهلول گفت: هیچ شباهتی بین من و تو هست؟
بهلول گفت: البته که هست.
مرد ثروتمند گفت: چه چیز ما به همدیگر شبیه است؟ بگو!!!
بهلول جواب داد: دو چیز ما شبیه یکدیگر است، یکی جیب من و کله تو که هر دو خالی است و دیگری جیب تو و کله من که هردو پر است.
برچسب : نویسنده : 5mardsafarbashd بازدید : 37 تاريخ : چهارشنبه 22 فروردين 1397 ساعت: 15:36
برچسب : نویسنده : 5mardsafarbashd بازدید : 23 تاريخ : چهارشنبه 22 فروردين 1397 ساعت: 15:36
به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان!» لبخند زد.
پرسیدم: «چرا می خندی؟»
پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام می گیرد»
پرسیدم: «مگر چه کرده ام؟»
گفت: «مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام»
با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!»
جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.»
پرسیدم: «پس تو چه کاره ای؟»
پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز !!!
برچسب : نویسنده : 5mardsafarbashd بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 22 فروردين 1397 ساعت: 15:36
برچسب : نویسنده : 5mardsafarbashd بازدید : 32 تاريخ : چهارشنبه 22 فروردين 1397 ساعت: 15:36
برچسب : نویسنده : 5mardsafarbashd بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 22 فروردين 1397 ساعت: 15:36